دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. هوای آن معتدل و دارای 7 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. هوای آن معتدل و دارای 7 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نوعی گل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گل می دهد، بهمنان، بهمن، بهمنین
نوعی گُل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگُل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گُل می دهد، بَهمَنان، بَهمَن، بَهمَنَین
دهی است از دهستان اسفیورد شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 2500گزی جنوب ساری و 2000گزی ایستگاه راه آهن. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تجن و محصول آن برنج، غلات، پنبه، کنجد و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان اسفیورد شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 2500گزی جنوب ساری و 2000گزی ایستگاه راه آهن. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تجن و محصول آن برنج، غلات، پنبه، کنجد و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
گل را از بوته برگرفتن. (ناظم الاطباء). چیدن گل. کندن گل: به گل چیدن آمد عروسی به باغ فروزنده رویی چو روشن چراغ. نظامی. عجب آن است که با زحمت گل چیدن و خار بوی صبحی بشنیدم که چو گل بشکفتم. سعدی. گل نخواهد چید بیشک باغبان ور نچیند خود فروریزدز باد. سعدی. ، تماشا کردن. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
گل را از بوته برگرفتن. (ناظم الاطباء). چیدن گل. کندن گل: به گل چیدن آمد عروسی به باغ فروزنده رویی چو روشن چراغ. نظامی. عجب آن است که با زحمت گل چیدن و خار بوی صبحی بشنیدم که چو گل بشکفتم. سعدی. گل نخواهد چید بیشک باغبان ور نچیند خود فروریزدز باد. سعدی. ، تماشا کردن. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 14500گزی جنوب بابل. هوای آن معتدل و دارای 280 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کلارود و محصول آن برنج، پنبه، نیشکر، غلات، صیفی و کنف است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 14500گزی جنوب بابل. هوای آن معتدل و دارای 280 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کلارود و محصول آن برنج، پنبه، نیشکر، غلات، صیفی و کنف است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 27هزارگزی شمال خاوری مراغه و 22500گزی شمال خاوری راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. هوای آن معتدل و دارای 256 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات، کرچک و نخود است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 27هزارگزی شمال خاوری مراغه و 22500گزی شمال خاوری راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. هوای آن معتدل و دارای 256 تن سکنه است. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات، کرچک و نخود است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان تیمور بخش حومه شهرستان محلات واقع در 28هزارگزی جنوب خاور محلات و در 18هزارگزی جنوب راه شوسۀدلیجان به محلات. هوای آن سرد و دارای 220 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی است. مزارع حیدرآباد، قره گل، کندنو و گل چشمه پائین جزء این ده است. راه آن مالرو است و از طریق تیمور ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان تیمور بخش حومه شهرستان محلات واقع در 28هزارگزی جنوب خاور محلات و در 18هزارگزی جنوب راه شوسۀدلیجان به محلات. هوای آن سرد و دارای 220 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی است. مزارع حیدرآباد، قره گل، کندنو و گل چشمه پائین جزء این ده است. راه آن مالرو است و از طریق تیمور ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری شیراز و 2هزارگزی راه فرعی شیراز به خرچول. هوای آن معتدل و دارای 275 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری شیراز و 2هزارگزی راه فرعی شیراز به خرچول. هوای آن معتدل و دارای 275 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 8500گزی شمال خاوری قره آغاج و 27هزارگزی جنوب راه شوسۀ مراغه به میانه. هوای آن معتدل و دارای 271 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، نخود و زردآلو است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 8500گزی شمال خاوری قره آغاج و 27هزارگزی جنوب راه شوسۀ مراغه به میانه. هوای آن معتدل و دارای 271 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، نخود و زردآلو است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع در 102000گزی خاور حاجی آباد و 3000گزی خاور راه مالرو بافت و میناب. هوای آن گرم و دارای 115 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع در 102000گزی خاور حاجی آباد و 3000گزی خاور راه مالرو بافت و میناب. هوای آن گرم و دارای 115 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 7500گزی جنوب باختر سلماس و 1500گزی جنوب راه ارابه رو سلماس به چهریق. هوای آن معتدل و دارای 402 تن سکنه است. آب آن از رود خانه زولا و محصول آن غلات، حبوبات و بزرک است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن ارابه رو است و تابستان از راه ارابه رو اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 7500گزی جنوب باختر سلماس و 1500گزی جنوب راه ارابه رو سلماس به چهریق. هوای آن معتدل و دارای 402 تن سکنه است. آب آن از رود خانه زولا و محصول آن غلات، حبوبات و بزرک است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن ارابه رو است و تابستان از راه ارابه رو اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
کنایه از طلب کردن حریف را برای جنگ و این رسم کشتی گیران ولایت است. (آنندراج) : به خصم گل زدن از دست ما نمی آید وگرنه آبله ام تشنۀ مغیلان است. صائب (از آنندراج). رجوع به گل کشتی و گل جنگ شود، حباب گونه برآوردن. لک و خال ها به رنگی جز رنگ بدن پیدا کردن: تنش گل زده است. نانها گل زده است
کنایه از طلب کردن حریف را برای جنگ و این رسم کشتی گیران ولایت است. (آنندراج) : به خصم گل زدن از دست ما نمی آید وگرنه آبله ام تشنۀ مغیلان است. صائب (از آنندراج). رجوع به گل کشتی و گل جنگ شود، حباب گونه برآوردن. لک و خال ها به رنگی جز رنگ بدن پیدا کردن: تنش گل زده است. نانها گل زده است
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقعدر 67هزارگزی شمال باختر اردل و متصل به راه گلچین به اردل. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقعدر 67هزارگزی شمال باختر اردل و متصل به راه گلچین به اردل. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
کنایه از ظاهر شدن و فاش گردیدن. (برهان). ظاهر شدن. (غیاث) (آنندراج) ، خاموش شدن. (آنندراج) (مجموعۀ مترادفات ص 241) : در این داوریگاه ظلمت نشان شد از باد شمشیر گل شمع جان. ارسلان خان والا (از آنندراج). ، کنایه از عظمت و بزرگی یافتن. (برهان) (آنندراج)
کنایه از ظاهر شدن و فاش گردیدن. (برهان). ظاهر شدن. (غیاث) (آنندراج) ، خاموش شدن. (آنندراج) (مجموعۀ مترادفات ص 241) : در این داوریگاه ظلمت نشان شد از باد شمشیر گل شمع جان. ارسلان خان والا (از آنندراج). ، کنایه از عظمت و بزرگی یافتن. (برهان) (آنندراج)
کلئومن. نام چند تن است به شرح زیر: 1- نام یکی از رؤسای یونانیهای مقیم در ترموپیل که نژاد خود را به هرکول میرساند و او یکی از دو پادشاه اسپارت بود. و رجوع به تاریخ ایران باستان، ص 777، 788، 642، 643، 667 شود. 2- نام والی مصر در زمان اسکندر بود که از طرف اسکندر مأمور جمعآوری مالیات بود و به مردم تعدی بسیار رواداشت. و افراد دیگرنیز بدین نام بوده اند. رجوع به تاریخ ایران باستان صص 1358- 1916 و 1926- 2079 و کلئومن شود
کلئومن. نام چند تن است به شرح زیر: 1- نام یکی از رؤسای یونانیهای مقیم در ترموپیل که نژاد خود را به هرکول میرساند و او یکی از دو پادشاه اسپارت بود. و رجوع به تاریخ ایران باستان، ص 777، 788، 642، 643، 667 شود. 2- نام والی مصر در زمان اسکندر بود که از طرف اسکندر مأمور جمعآوری مالیات بود و به مردم تعدی بسیار رواداشت. و افراد دیگرنیز بدین نام بوده اند. رجوع به تاریخ ایران باستان صص 1358- 1916 و 1926- 2079 و کلئومن شود
ایجاد نقش گل بر روی پارچه کردن، (کشتی) طلب کردن حریف را برای کشتی و مبارزه: بخصم گل زدن از دست ما نمی آید و گرنه آبله ام تشنه مغیلان است. (صائب)، لک و خال هایی برنگی جز رنگ اصلی برآوردن: تنش گل زده است. نانها گل زده است
ایجاد نقش گل بر روی پارچه کردن، (کشتی) طلب کردن حریف را برای کشتی و مبارزه: بخصم گل زدن از دست ما نمی آید و گرنه آبله ام تشنه مغیلان است. (صائب)، لک و خال هایی برنگی جز رنگ اصلی برآوردن: تنش گل زده است. نانها گل زده است
آنکه بدنش همچون گل لطیف و نازک است محبوب، نوعی قماش ابریشمی معمول هندوستان مانند تافته که قماش دو رنگ است (مثلا سرخی که بسیاهی زند) : هوایش کار پوشش مختصر کرد چو گلبن گل بدن باید ببر کرد. (میر یحیی شیرازی)
آنکه بدنش همچون گل لطیف و نازک است محبوب، نوعی قماش ابریشمی معمول هندوستان مانند تافته که قماش دو رنگ است (مثلا سرخی که بسیاهی زند) : هوایش کار پوشش مختصر کرد چو گلبن گل بدن باید ببر کرد. (میر یحیی شیرازی)